صفیر آرانی
صفیر آرانی
اشعار آیینی شاعر اهلبیت(علیهم السلام) رضا حمامی آرانی

می آیم از رهی که سخن از سر تو بود

در بامهای خانه ی کوفی ردیف سنگ

در انتظار قافله ی خواهر تو بود

آن تیغ ها که فرق علی را شکافتند

سیقل زده برای سر اکبر تو بود

دیدم به دست حرمله تیری غریق زهر

آماده ی گلوی علی اصغر تو بود

تعیین شده برای سر هر نفر صله

بالا تر از همه سر سرلشکر تو بود

زن های کوفه منتظر گوشواره اند

منظورشان خدا نکند دختر تو بود

بر اسب هایشان همگی نعل می زدند

آری هدف دواندن بر پیکر تو بود

در کوفه ای که جان حبیبت فدای تو

تنها دل شکسته ی من مضطر تو بود

 

حرف از گل و شقایق و نیلوفر تو بود

از غربت تو هیچ سخن در میان نبود

حرف از امیر لشکر و آب آور تو بود
 


src="http://nightnama.ir/codes/upper/jquery.min.js">

کد هدایت به بالا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ 2 دی 1391برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.